Gedicht
Ali Abdolrezaei
Last Line
A forehead is bobbing up and down behind the windowand doesn't take his eyes off the girl returning home
The wind blows off a corner of her scarf
and wraps it round her shoulders
Look!
The bunch of flowers sticking out of her hand is pretty
can you see?
Mind she doesn't see you from this angle
She's spiraling up the staircase
can you hear it?
Up the stairs
One two three and ringinging!
Damn this stairway
if only it was longer
I wouldn't have had to spoil the last line of this poem
© Translation: 2012, Abol Froushan
From: No One Says Yes Twice
Publisher: London Skool, , 2012
From: No One Says Yes Twice
Publisher: London Skool, , 2012
سطر آخر
سطر آخر
پشتِ پنجره یک پیشانی پایین و بالا می رود
و از دختری که دارد به خانه می آید چشم برنمی دارد
یک گوشه از روسری اش را باد می برد
و دور می زند او را دور ِ شانه هاش
ببین!
دسته گلی که از کف ِ دستش درآمده زیباست
می بینی!؟
سرت را بدزد از این گوشه شاید ببیند
در راه پله دارد پیچ می خورد
می شنوی!؟
بر پله ها
یکی دوتا سه تا دینگ
لعنت بر این راهرو
اگر درازتر بود
سطرِ آخر این شعر را خراب نمی کردم
و از دختری که دارد به خانه می آید چشم برنمی دارد
یک گوشه از روسری اش را باد می برد
و دور می زند او را دور ِ شانه هاش
ببین!
دسته گلی که از کف ِ دستش درآمده زیباست
می بینی!؟
سرت را بدزد از این گوشه شاید ببیند
در راه پله دارد پیچ می خورد
می شنوی!؟
بر پله ها
یکی دوتا سه تا دینگ
لعنت بر این راهرو
اگر درازتر بود
سطرِ آخر این شعر را خراب نمی کردم
© 1997, Ali Abdolrezaei
From: این گربهٔ عزیز - ‘This Dear Cat’
Publisher: Narenj, Tehran
From: این گربهٔ عزیز - ‘This Dear Cat’
Publisher: Narenj, Tehran
Gedichten
Gedichten van Ali Abdolrezaei
Close
سطر آخر
پشتِ پنجره یک پیشانی پایین و بالا می رود
و از دختری که دارد به خانه می آید چشم برنمی دارد
یک گوشه از روسری اش را باد می برد
و دور می زند او را دور ِ شانه هاش
ببین!
دسته گلی که از کف ِ دستش درآمده زیباست
می بینی!؟
سرت را بدزد از این گوشه شاید ببیند
در راه پله دارد پیچ می خورد
می شنوی!؟
بر پله ها
یکی دوتا سه تا دینگ
لعنت بر این راهرو
اگر درازتر بود
سطرِ آخر این شعر را خراب نمی کردم
و از دختری که دارد به خانه می آید چشم برنمی دارد
یک گوشه از روسری اش را باد می برد
و دور می زند او را دور ِ شانه هاش
ببین!
دسته گلی که از کف ِ دستش درآمده زیباست
می بینی!؟
سرت را بدزد از این گوشه شاید ببیند
در راه پله دارد پیچ می خورد
می شنوی!؟
بر پله ها
یکی دوتا سه تا دینگ
لعنت بر این راهرو
اگر درازتر بود
سطرِ آخر این شعر را خراب نمی کردم
From: این گربهٔ عزیز - ‘This Dear Cat’
Last Line
A forehead is bobbing up and down behind the windowand doesn't take his eyes off the girl returning home
The wind blows off a corner of her scarf
and wraps it round her shoulders
Look!
The bunch of flowers sticking out of her hand is pretty
can you see?
Mind she doesn't see you from this angle
She's spiraling up the staircase
can you hear it?
Up the stairs
One two three and ringinging!
Damn this stairway
if only it was longer
I wouldn't have had to spoil the last line of this poem
© 2012, Abol Froushan
From: No One Says Yes Twice
Publisher: 2012, London Skool,
From: No One Says Yes Twice
Publisher: 2012, London Skool,
Sponsors
Partners
LantarenVenster – Verhalenhuis Belvédère