Poetry International Poetry International
Gedicht

Ali Abdolrezaei

Sausage

Her hands   down in the photograph 
I held with both hands
When she got up
she didn’t say thank you
“May I walk with you?”
Didn’t say no
I held her hands
We walked like a spectacle
“Aren’t you married?”
She didn’t say
“Won’t you?”
Didn’t say no!
We did!
Days were passing as the wind
and nights were no longer than seconds
We were two lonely photos
that the world wanted to expel from the album
It did! You don’t believe me?

Tonight when I’m sleeping in another photo
pay that album a visit
open the fridge door in that shot
and help yourself
to whatever
“Sorry!  We only have sausages”

کالباس

کالباس

دست هایش را که در عکس افتاده بود     دو دستی گرفتم
وقتی که پا شد تشکّر نکرد
«می توانم با شما قدم بزنم؟»
نگفت نه
دست های او را می گیرم
و بر عکس راه می رویم
« کسی را که در چشم های تو مخفی کردند
هر چه می گردم        بیشتر گم می کنم
راستی        شما عروسی نکرده اید؟»
نمی گوید
« نمی کنید؟»
نگفت نه!
کردیم!
روزها مثل باد می گذشت
و شب چند ثانیه بیشتر نبود
ما  دو عکس تنها بودیم
که دنیا می خواست    از آلبوم بیرون‌مان کند
کرد!        باور نمی کنید!؟
امشب که در عکس دیگری خوابیده ام
سری به آن آلبوم بزنید
و از یخچالی      که درش را درعکس باز می کنید
هر چه می خواهید
« ببخشید!          فقط کالباس داریم»
Ali Abdolrezaei

Ali Abdolrezaei

(Iran, 1969)

Landen

Ontdek andere dichters en gedichten uit Iran

Gedichten Dichters

Talen

Ontdek andere dichters en gedichten in het Persisch

Gedichten Dichters
Close

کالباس

دست هایش را که در عکس افتاده بود     دو دستی گرفتم
وقتی که پا شد تشکّر نکرد
«می توانم با شما قدم بزنم؟»
نگفت نه
دست های او را می گیرم
و بر عکس راه می رویم
« کسی را که در چشم های تو مخفی کردند
هر چه می گردم        بیشتر گم می کنم
راستی        شما عروسی نکرده اید؟»
نمی گوید
« نمی کنید؟»
نگفت نه!
کردیم!
روزها مثل باد می گذشت
و شب چند ثانیه بیشتر نبود
ما  دو عکس تنها بودیم
که دنیا می خواست    از آلبوم بیرون‌مان کند
کرد!        باور نمی کنید!؟
امشب که در عکس دیگری خوابیده ام
سری به آن آلبوم بزنید
و از یخچالی      که درش را درعکس باز می کنید
هر چه می خواهید
« ببخشید!          فقط کالباس داریم»

Sausage

Her hands   down in the photograph 
I held with both hands
When she got up
she didn’t say thank you
“May I walk with you?”
Didn’t say no
I held her hands
We walked like a spectacle
“Aren’t you married?”
She didn’t say
“Won’t you?”
Didn’t say no!
We did!
Days were passing as the wind
and nights were no longer than seconds
We were two lonely photos
that the world wanted to expel from the album
It did! You don’t believe me?

Tonight when I’m sleeping in another photo
pay that album a visit
open the fridge door in that shot
and help yourself
to whatever
“Sorry!  We only have sausages”
Sponsors
Gemeente Rotterdam
Nederlands Letterenfonds
Stichting Van Beuningen Peterich-fonds
Prins Bernhard cultuurfonds
Lira fonds
Versopolis
J.E. Jurriaanse
Gefinancierd door de Europese Unie
Elise Mathilde Fonds
Stichting Verzameling van Wijngaarden-Boot
Veerhuis
VDM
Partners
LantarenVenster – Verhalenhuis Belvédère