Gedicht
Ali Abdolrezaei
World War Final
We who had not believedthe war has ended
did not leave the trenches
nor put down our “Death to...”
or quit being so ridden in dust
We who have not believed
the towns are still on the offensive
the fields, still in retreat
and in between the forests are lost
While the war is still in between us
we are worming Kusturika’s Underground*
like when the bombs came
and we hid under the school bench
so behind the desk
they’d give pride of place to Mr Veteran**
The war is approaching again
so Zahra’s Heaven Cemetery~
won’t sit so far apart from Tehran
So the military police swap places
with the street dogs***
and women who recently learnt to smile
sit a little closer to tears
There won’t be sirens in between respites
to run to the basements this time
there shall be no enemies
the earth shall be
the trench in which to take refuge
We who don’t believe
the missiles won’t arrive this time
to take away a hundred people at a time
This won’t be a soldiers’ war
we shall all flap feathered wings
One cannot play pranks
with an atom bomb
© Translation: 2012, Abol Froushan
From: No One Says Yes Twice
Publisher: London Skool, , 2012
From: No One Says Yes Twice
Publisher: London Skool, , 2012
* Reference to Emir Kusturica’s film: Underground
** War veterans are normally given greater ranking when they take office
*** In times of war the military police prowl the streets to pick up young men for the draft
~ Refers to a major cemetery outside Tehran where many war casualties are also buried
جنگ جهانی آخر
جنگ جهانی آخر
ما که باور نکرده بودیم
جنگ تمام شده
وگرنه ترک سنگر می کردیم
ترک مرگ بر ...
و این همه خود را خاک بر سر نمی کردیم
ما که باور نکرده ایم
شهرها هنوز حمله می کنند
شالیزارها عقب نشینی
و جنگل از بین می رود
اما جنگ همیشه در بین است
و ما هنوز در آندرگراند* کاستاریکا می لولیم
مثل وقتی که بمب می آمد به مدرسه
و ما همه می رفتیم زیر میز
که پشت میز به آقای از جنگ برگشته ای** صندلی بدهند
جنگ دارد دوباره نزدیک می شود به شهر
تا بهشت زهرا این همه دور ننشیند از تهران
که جای سگها و دژبانها*** عوض شود
و زنها که تازه با لبخند آشنا شده اند
کمی نزدیک تر به گریه بنشینند
ما که باور نمی کنیم
این بار موشکی نمی آید
که صد نفر بمیرد
این جنگ سربازها نیست
همه پرواز می کنیم
و آژیری در کار نخواهد بود که مهلت بدهد
زیرزمین خانه ها را پر بکنیم
این بار دشمنی در کار نیست
زمین سنگری ست
که ما همه در آن پناه گرفته ایم
با بمب اتمی دیگر
نمی شود شوخی انگشتی کرد
پانوشت:
*نام فیلمی از عمیر کوستاریکا
**معمولن به سربازانی که از جنگ برمی گردند دولت مقام و منصب می دهد و هر جا که کار کنند نسبت به بثیه از اهمیت بیشتری برخوردارند
***وقت جنک ارتشی ها ی ویژه ای با نام ژاندارم با سگ هاشان در خیابانها می گردند و جوان ها را دستگیر می کنند و به عنوان سرباز به جنگ می برند
وگرنه ترک سنگر می کردیم
ترک مرگ بر ...
و این همه خود را خاک بر سر نمی کردیم
ما که باور نکرده ایم
شهرها هنوز حمله می کنند
شالیزارها عقب نشینی
و جنگل از بین می رود
اما جنگ همیشه در بین است
و ما هنوز در آندرگراند* کاستاریکا می لولیم
مثل وقتی که بمب می آمد به مدرسه
و ما همه می رفتیم زیر میز
که پشت میز به آقای از جنگ برگشته ای** صندلی بدهند
جنگ دارد دوباره نزدیک می شود به شهر
تا بهشت زهرا این همه دور ننشیند از تهران
که جای سگها و دژبانها*** عوض شود
و زنها که تازه با لبخند آشنا شده اند
کمی نزدیک تر به گریه بنشینند
ما که باور نمی کنیم
این بار موشکی نمی آید
که صد نفر بمیرد
این جنگ سربازها نیست
همه پرواز می کنیم
و آژیری در کار نخواهد بود که مهلت بدهد
زیرزمین خانه ها را پر بکنیم
این بار دشمنی در کار نیست
زمین سنگری ست
که ما همه در آن پناه گرفته ایم
با بمب اتمی دیگر
نمی شود شوخی انگشتی کرد
پانوشت:
*نام فیلمی از عمیر کوستاریکا
**معمولن به سربازانی که از جنگ برمی گردند دولت مقام و منصب می دهد و هر جا که کار کنند نسبت به بثیه از اهمیت بیشتری برخوردارند
***وقت جنک ارتشی ها ی ویژه ای با نام ژاندارم با سگ هاشان در خیابانها می گردند و جوان ها را دستگیر می کنند و به عنوان سرباز به جنگ می برند
© 2011, Ali Abdolrezaei
From: کومولوس - ‘Cumulus’
Publisher: Paris Publication , Paris
From: کومولوس - ‘Cumulus’
Publisher: Paris Publication , Paris
Gedichten
Gedichten van Ali Abdolrezaei
Close
جنگ جهانی آخر
ما که باور نکرده بودیم
جنگ تمام شده
وگرنه ترک سنگر می کردیم
ترک مرگ بر ...
و این همه خود را خاک بر سر نمی کردیم
ما که باور نکرده ایم
شهرها هنوز حمله می کنند
شالیزارها عقب نشینی
و جنگل از بین می رود
اما جنگ همیشه در بین است
و ما هنوز در آندرگراند* کاستاریکا می لولیم
مثل وقتی که بمب می آمد به مدرسه
و ما همه می رفتیم زیر میز
که پشت میز به آقای از جنگ برگشته ای** صندلی بدهند
جنگ دارد دوباره نزدیک می شود به شهر
تا بهشت زهرا این همه دور ننشیند از تهران
که جای سگها و دژبانها*** عوض شود
و زنها که تازه با لبخند آشنا شده اند
کمی نزدیک تر به گریه بنشینند
ما که باور نمی کنیم
این بار موشکی نمی آید
که صد نفر بمیرد
این جنگ سربازها نیست
همه پرواز می کنیم
و آژیری در کار نخواهد بود که مهلت بدهد
زیرزمین خانه ها را پر بکنیم
این بار دشمنی در کار نیست
زمین سنگری ست
که ما همه در آن پناه گرفته ایم
با بمب اتمی دیگر
نمی شود شوخی انگشتی کرد
پانوشت:
*نام فیلمی از عمیر کوستاریکا
**معمولن به سربازانی که از جنگ برمی گردند دولت مقام و منصب می دهد و هر جا که کار کنند نسبت به بثیه از اهمیت بیشتری برخوردارند
***وقت جنک ارتشی ها ی ویژه ای با نام ژاندارم با سگ هاشان در خیابانها می گردند و جوان ها را دستگیر می کنند و به عنوان سرباز به جنگ می برند
وگرنه ترک سنگر می کردیم
ترک مرگ بر ...
و این همه خود را خاک بر سر نمی کردیم
ما که باور نکرده ایم
شهرها هنوز حمله می کنند
شالیزارها عقب نشینی
و جنگل از بین می رود
اما جنگ همیشه در بین است
و ما هنوز در آندرگراند* کاستاریکا می لولیم
مثل وقتی که بمب می آمد به مدرسه
و ما همه می رفتیم زیر میز
که پشت میز به آقای از جنگ برگشته ای** صندلی بدهند
جنگ دارد دوباره نزدیک می شود به شهر
تا بهشت زهرا این همه دور ننشیند از تهران
که جای سگها و دژبانها*** عوض شود
و زنها که تازه با لبخند آشنا شده اند
کمی نزدیک تر به گریه بنشینند
ما که باور نمی کنیم
این بار موشکی نمی آید
که صد نفر بمیرد
این جنگ سربازها نیست
همه پرواز می کنیم
و آژیری در کار نخواهد بود که مهلت بدهد
زیرزمین خانه ها را پر بکنیم
این بار دشمنی در کار نیست
زمین سنگری ست
که ما همه در آن پناه گرفته ایم
با بمب اتمی دیگر
نمی شود شوخی انگشتی کرد
پانوشت:
*نام فیلمی از عمیر کوستاریکا
**معمولن به سربازانی که از جنگ برمی گردند دولت مقام و منصب می دهد و هر جا که کار کنند نسبت به بثیه از اهمیت بیشتری برخوردارند
***وقت جنک ارتشی ها ی ویژه ای با نام ژاندارم با سگ هاشان در خیابانها می گردند و جوان ها را دستگیر می کنند و به عنوان سرباز به جنگ می برند
From: کومولوس - ‘Cumulus’
World War Final
We who had not believedthe war has ended
did not leave the trenches
nor put down our “Death to...”
or quit being so ridden in dust
We who have not believed
the towns are still on the offensive
the fields, still in retreat
and in between the forests are lost
While the war is still in between us
we are worming Kusturika’s Underground*
like when the bombs came
and we hid under the school bench
so behind the desk
they’d give pride of place to Mr Veteran**
The war is approaching again
so Zahra’s Heaven Cemetery~
won’t sit so far apart from Tehran
So the military police swap places
with the street dogs***
and women who recently learnt to smile
sit a little closer to tears
There won’t be sirens in between respites
to run to the basements this time
there shall be no enemies
the earth shall be
the trench in which to take refuge
We who don’t believe
the missiles won’t arrive this time
to take away a hundred people at a time
This won’t be a soldiers’ war
we shall all flap feathered wings
One cannot play pranks
with an atom bomb
© 2012, Abol Froushan
From: No One Says Yes Twice
Publisher: 2012, London Skool,
From: No One Says Yes Twice
Publisher: 2012, London Skool,
* Reference to Emir Kusturica’s film: Underground
** War veterans are normally given greater ranking when they take office
*** In times of war the military police prowl the streets to pick up young men for the draft
Sponsors
Partners
LantarenVenster – Verhalenhuis Belvédère