Gedicht
Maryam Hooleh
UNTIL AN ODD SHOE
NoI cannot
I cannot keep quiet
I am sentenced to this corner of the world
With its retarded shop windows
And trousers that squeeze
No! Don’t touch me
I grow up as a curious cat
to look at my mother's ankles lasciviously
Dear leader!
How can I ever trust you?
You don't look at all like thermodynamics
Your mouth is filled with pellets
And black holes fall out of your groin
How can you ever be kind to me?
When your sons give up their lives to the promise of sex
and your daughters
are exiled to the bordellos of five continents
No! Don’t touch me
I am afraid of the cockroach wings
their flappings commit the lavatory of some house to abandonment
These people
how brave of them to have you flying about in their sky
If only the children grew up
an odd shoe would ever be good enough for you
© Translation: 2013, Abol Froushan
تا لنگه کفش
تا لنگه کفش
نه
نمي شود
نمي شود آرام بگيرم
اين گوشه از جهان محکوميت من است
ويترين خيابان هايش عقب مانده اند
و شلوارهايش تنم را فشار مي دهند
نه ! به من دست نزن
مثل گربه هاي هيز بار مي آيم
به پاچه هاي مادرم بدبين مي شوم
رهبر عزيز !
چطور مي توانم به تو اعتماد کنم ؟
تو اصلا شبيه ترموديناميک نيستي
دهانت پر از ساچمه است
واز کپل هايت سياهچاله هاي فضايي مي ريزد
چطور مي تواني به من مهرباني کني ؟
وقتي پسرانت در آرزوي زنا جان مي سپرند
و دخترانت
به فاحشه خانه هاي پنج قاره تبعيد مي شوند ؛
نه ، به من دست نزن !
من از بال سوسک مي ترسم
پروازش مستراح ِ خانه اي را متروک مي کند
اين مردم
نمي دانم چطور آنقدر شجاعند که تو در آسمان شان پرواز مي کني !
واي اگر کودکان بزرگ مي شدند
لنگه کفشي براي تو کافي بود !
© 2000, Maryam Hooleh
From: Cursed Booth
Publisher: Baran, Stockholm
From: Cursed Booth
Publisher: Baran, Stockholm
Gedichten
Gedichten van Maryam Hooleh
Close
تا لنگه کفش
نه
نمي شود
نمي شود آرام بگيرم
اين گوشه از جهان محکوميت من است
ويترين خيابان هايش عقب مانده اند
و شلوارهايش تنم را فشار مي دهند
نه ! به من دست نزن
مثل گربه هاي هيز بار مي آيم
به پاچه هاي مادرم بدبين مي شوم
رهبر عزيز !
چطور مي توانم به تو اعتماد کنم ؟
تو اصلا شبيه ترموديناميک نيستي
دهانت پر از ساچمه است
واز کپل هايت سياهچاله هاي فضايي مي ريزد
چطور مي تواني به من مهرباني کني ؟
وقتي پسرانت در آرزوي زنا جان مي سپرند
و دخترانت
به فاحشه خانه هاي پنج قاره تبعيد مي شوند ؛
نه ، به من دست نزن !
من از بال سوسک مي ترسم
پروازش مستراح ِ خانه اي را متروک مي کند
اين مردم
نمي دانم چطور آنقدر شجاعند که تو در آسمان شان پرواز مي کني !
واي اگر کودکان بزرگ مي شدند
لنگه کفشي براي تو کافي بود !
From: Cursed Booth
UNTIL AN ODD SHOE
NoI cannot
I cannot keep quiet
I am sentenced to this corner of the world
With its retarded shop windows
And trousers that squeeze
No! Don’t touch me
I grow up as a curious cat
to look at my mother's ankles lasciviously
Dear leader!
How can I ever trust you?
You don't look at all like thermodynamics
Your mouth is filled with pellets
And black holes fall out of your groin
How can you ever be kind to me?
When your sons give up their lives to the promise of sex
and your daughters
are exiled to the bordellos of five continents
No! Don’t touch me
I am afraid of the cockroach wings
their flappings commit the lavatory of some house to abandonment
These people
how brave of them to have you flying about in their sky
If only the children grew up
an odd shoe would ever be good enough for you
© 2013, Abol Froushan
Sponsors
Partners
LantarenVenster – Verhalenhuis Belvédère