Poetry International Poetry International
Poem

Makoto Ooka

چکیده) ) « بادنامه »

پس از باران
گودال های آب در سینه ی زمین
و من که از راه جنگل می روم
غرق م در عشق بازی پرندگانی از همه رنگ
در فکر پرواز صدایم به آسمان
رود که اماله می کند و می مالد مقعد ریگ ها را
موج که می زند باد
کالبد سنگ ریزه ها که می لرزد اندوه ناک
نور که بغل می کند زمین را
برای لحظه ای سیر می شوی از بصیر
و بی نهایت را بی بی بی...
بی هیچ پرده می
باد نجوا می کند در گوشم:
به نور اگر پُکی می زدم چه می شد »
می توانستم مثل جیرجیرکی شنا کنم تمام رود را
« پیش چشمان شما
آه بادجانم، خرِ بامزه!
در سینه ات چه لیلای بزرگی ست!

Translated by: Saeid Banaei



« مانیفستِ باد »

باران که می بارد
روی سطح آب
راه می روم در جنگل کورمال کورمال
پرنده های پا به ماه
معاشقه می کنند با آسمان
با صدای سفیدشان
رود
انگشت می کند در سنگ
باسنِ تنگ
و فرو می ریزد اندوه از تنِ سنگ ریزه ها
وقتی که می وزد باد
و آبادی غرق می شود در آفتاب
برای لحظه ای
چشم هام در ابدیت سیر می کند
و باد، این احمق دوست داشتنی!
این بخشنده ی مهربان
و دوستی مفرط
نجوا می کند در گوش هام:
می دانی، اگر به ذره ی نور مسلح بودم »
« می توانستم اقیانوس را در گلی جای دهم

(Translated by Mustapha Samady)

風の説

風の説

雨後。浅瀬あり。
林をたどつていく。
色鳥の繁殖。
物音の空へのしろい浸透。
石はせせらぎに浣腸される。
石ころの括約筋のふるへ。
石ころの肉の悩みのふるへ。
風のゆらぐにつれ
陽は裏返つて野に溢れ
人は一瞬千里眼をもつ。
風はわたしにささやく。
《この光の麻薬さえあれば
ね、螻蛄の水渡りだつて
あなたに見せてあげられるわ》
このいとしい風めが。
嘘つきのひろびろの胸めが。
Close

چکیده) ) « بادنامه »

پس از باران
گودال های آب در سینه ی زمین
و من که از راه جنگل می روم
غرق م در عشق بازی پرندگانی از همه رنگ
در فکر پرواز صدایم به آسمان
رود که اماله می کند و می مالد مقعد ریگ ها را
موج که می زند باد
کالبد سنگ ریزه ها که می لرزد اندوه ناک
نور که بغل می کند زمین را
برای لحظه ای سیر می شوی از بصیر
و بی نهایت را بی بی بی...
بی هیچ پرده می
باد نجوا می کند در گوشم:
به نور اگر پُکی می زدم چه می شد »
می توانستم مثل جیرجیرکی شنا کنم تمام رود را
« پیش چشمان شما
آه بادجانم، خرِ بامزه!
در سینه ات چه لیلای بزرگی ست!

Translated by: Saeid Banaei



« مانیفستِ باد »

باران که می بارد
روی سطح آب
راه می روم در جنگل کورمال کورمال
پرنده های پا به ماه
معاشقه می کنند با آسمان
با صدای سفیدشان
رود
انگشت می کند در سنگ
باسنِ تنگ
و فرو می ریزد اندوه از تنِ سنگ ریزه ها
وقتی که می وزد باد
و آبادی غرق می شود در آفتاب
برای لحظه ای
چشم هام در ابدیت سیر می کند
و باد، این احمق دوست داشتنی!
این بخشنده ی مهربان
و دوستی مفرط
نجوا می کند در گوش هام:
می دانی، اگر به ذره ی نور مسلح بودم »
« می توانستم اقیانوس را در گلی جای دهم

(Translated by Mustapha Samady)

چکیده) ) « بادنامه »

پس از باران
گودال های آب در سینه ی زمین
و من که از راه جنگل می روم
غرق م در عشق بازی پرندگانی از همه رنگ
در فکر پرواز صدایم به آسمان
رود که اماله می کند و می مالد مقعد ریگ ها را
موج که می زند باد
کالبد سنگ ریزه ها که می لرزد اندوه ناک
نور که بغل می کند زمین را
برای لحظه ای سیر می شوی از بصیر
و بی نهایت را بی بی بی...
بی هیچ پرده می
باد نجوا می کند در گوشم:
به نور اگر پُکی می زدم چه می شد »
می توانستم مثل جیرجیرکی شنا کنم تمام رود را
« پیش چشمان شما
آه بادجانم، خرِ بامزه!
در سینه ات چه لیلای بزرگی ست!

Translated by: Saeid Banaei



« مانیفستِ باد »

باران که می بارد
روی سطح آب
راه می روم در جنگل کورمال کورمال
پرنده های پا به ماه
معاشقه می کنند با آسمان
با صدای سفیدشان
رود
انگشت می کند در سنگ
باسنِ تنگ
و فرو می ریزد اندوه از تنِ سنگ ریزه ها
وقتی که می وزد باد
و آبادی غرق می شود در آفتاب
برای لحظه ای
چشم هام در ابدیت سیر می کند
و باد، این احمق دوست داشتنی!
این بخشنده ی مهربان
و دوستی مفرط
نجوا می کند در گوش هام:
می دانی، اگر به ذره ی نور مسلح بودم »
« می توانستم اقیانوس را در گلی جای دهم

(Translated by Mustapha Samady)
Sponsors
Gemeente Rotterdam
Nederlands Letterenfonds
Stichting Van Beuningen Peterich-fonds
Prins Bernhard cultuurfonds
Lira fonds
Versopolis
J.E. Jurriaanse
Gefinancierd door de Europese Unie
Elise Mathilde Fonds
Stichting Verzameling van Wijngaarden-Boot
Veerhuis
VDM
Partners
LantarenVenster – Verhalenhuis Belvédère